زمانی که ما به دنیا می آییم سرشار از عشق هستیم، وقتی که به دنیا می آییم تجلی عشق هستیم. من حس عشقرا به گلی ضعیف و شکننده تعبیر میکنم که اگر از او محافظت به عمل نیاید از بین میرود . ولی اگر به خوبی ابیاری شود و قوی و محکم شود ، شکوفا میشود .
خداوند عشق است . عشقی که بعد از نفوذ به درون ما ، نرم میکند ، تازه میکند ، بازسازی میکند و درون ادمی را دگرگون میکند. نیروی اراده ، انسان را دگرگون نمیکند ، زمان انسان را دگرگون نمیکند ، عاشق بودن انسان را دگرگون میکند
اگر انقدر لذت و جس خوب و علاقه در زندگی شما وجود داشته باشد که به صورت دعا کردن برای دیگران در بیاید ان وقت است که خداوند همیشه و همه جا مراقب شما خواهد بود ولی اگر عشق نباشد شما همیشه نگرانید که اگر مشکلی داشته باشید چه کسی به شما کمک خواهد کرد. باید بدانید که عشق تقسیم کردن است . احتکار در عاشقی وجود ندارد زیرا کسی که احتکار میکند شجاعت تقسیم کردن را ندارد . او احساسی ندارد که تقسیم کند .
عشق در باغ ها نمیروید . عشق در بازار فروخه نمیشود . هرانکه میطبیدش ، شاه یا گدا سرش میدهد .
سخنان کبیر برگرفته از سخنان اوشو
عشق تجربه ایست که در زمان حال اتفاق می افتد . کسی نمیتواند فردا عاشق باشد . عشق کاری به دیروز و فردا ندارد . عشق تنها یک زمان میشناسد و ان هم اکنون است .
پس به همین دلیل است که ذهن نمیتواند عاشق باشد یا حداقل برایش بسیار مشکل است ، زیرا ذهن همیشه با گذشته و اینده سروکار دارد . ذهن همیشه یک حرکت دورانی به گذشته و اینده دارد و هیچوقت هم توقف نمیکند . اما حس عاشقی هرگز دلتنگی برای گذشته و نگرانی برای اینده ندارد ، پس برای همین است که عشق کامل کننده و ارضا کننده است . بعدی که انسان در آن زندگی میکند گذشته و اینده نام دارد . انسان در بعد گذشته ، همیشه به چیزهایی در ذهن میپردازد که حالا نمیتوان به ان دسترسی یافت ، پس بسیار احمقانه است که راجب انها نگران باشید ! بعد دیگر یعنی اینده کارش برنامه ریزی و پردازش اتفاقاتیست که در اینده قرار است اتفاق بیفتد در صورتی که ما با اینده هیچ درسترسی ای نداریم ! ولی کار عاشق حضور در لحظه حال است که ما هم اکنون در ان هستیم و کاملا به ان مسلط هستیم . برای همین ، ذهن مخالف ان است و تصور میکند که عشق دیوانگیست .. انسان به همین دلیل در رنج زندگی میکند زیرا که عاشقی را محکوم میکند یا نفی میکند . از جمله ی بالا میتوان نتیجه گرفت که :
هرکس عشقرا طلب میکند سرش را میدهد .
این به این معناست که باید ذهنش را و تمام چیزهایی که به ذهن و سر مربوط است مثل غرور و منیت که جایگاهش در سر است را بدهد !
پس سر مترادف با نفس است . کبیر میگوید : ” وقتی نفست را دادی دیگر فرقی نمیکند شاه باشی یا گدا . سیاه باشی یا سفید ، انوقت است که میتوانی خودت را لبریز از ان کنی انقدر که پر شوی . و میگوید عشق را شاه و گدا میطلبند اما در بازار فروخته نمیشود “
فقط یک مانع وجود دارد و آن ذهن است . ذهن سرشار از غرور ومنیت است فکر میکند که همه چیز است . فکر میکند که در مرکز جهان است پس چگونه میتواند عاشق شود ؟ ذهن انسان هیچوقت راضی نیست زیرا زیاده خواه است . ذهن هیچگاه به چیزی که دارد راضی نیست ولی عشق ، برای هرانچه که اتفاق می افتد سپاسگزار است . عشق همیشه احساس میکند که بیشتر از انچه که مستحق ان میباشد دریافت میکند . و از قلبی که راضی و قانع باشد سپاسگزاری برمیخیزد ، پس برای داشتن این سپاسگزاری ، کافی است که انسان عاشق باشد .
عشق به خداوند، به عنوان یک مفهوم عرفانی، به عمق وجود انسانها نفوذ میکند و میتواند به عنوان راهی برای رسیدن به حقیقت و درک عمیقتر از زندگی تلقی شود. این عشق نه تنها یک احساس، بلکه یک تجربه عمیق روحانی است که میتواند انسان را به وحدت با هستی و خالق خود برساند.
1. ماهیت عشق به خداوند عشق به خداوند، سرشار از نور و حکمت است. این عشق میتواند فرد را از قید و بندهای مادی رها کند و او را به سیر و سلوک در مسیر حقیقت هدایت کند. اوشو، فیلسوف و معلم معنوی معاصر، میگوید: "عشق، نه تنها یک احساس، بلکه یک تجربه عمیق از وجود است. وقتی شما عشق را درک میکنید، به خدا نزدیکتر میشوید."
2. تجربه عرفانی در عرفان اسلامی، عشق به خداوند به عنوان "محبت الهی" شناخته میشود. پیامبر اسلام (ص) میفرمایند: "خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد." این جمله نشاندهنده آن است که عشق به خداوند نه تنها درونی است، بلکه باید در رفتار و کردار انسان نیز تجلی یابد.
3. تأثیرات عشق به خداوند - آرامش روحی:عشق به خداوند میتواند به انسان آرامش و سکون درونی ببخشد. در کلام مولانا، شاعر و عارف بزرگ ایرانی، آمده است: "عشق، دردی است که جز با وصال خداوند تسکین نمییابد." - رشد معنوی: این عشق میتواند انسان را به سمت کمال و رشد معنوی سوق دهد. در این مسیر، فرد به درک عمیقتری از خود و هستی میرسد و به قول اوشو، "عشق، دروازهای به سوی آگاهی است."
4. تضادها و چالشها عشق به خداوند میتواند با چالشهایی روبرو شود: - شک و تردید: در مسیر عشق به خداوند، ممکن است فرد با تردیدهایی مواجه شود. این شکها میتوانند به عنوان آزمونی برای تقویت ایمان و عشق او عمل کنند. - تعارض با دنیای مادی: عشق به خداوند ممکن است با خواستهها و نیازهای دنیوی تضاد داشته باشد. در اینجا، فرد باید تعادل را بین عشق به خدا و زندگی مادی برقرار کند.
5. سخنان بزرگان بزرگان عرفان همچون حافظ، عشق به خداوند را به عنوان اصلیترین هدف زندگی معرفی میکنند. او میگوید: "عشق، سرّی است که در دلها نهفته است و تنها با دلهای پاک میتوان به آن دست یافت." این عشق، انسان را به سمت حقیقت و وحدت با خداوند رهنمون میسازد.
نتیجهگیری عشق به خداوند یک سفر روحانی است که با چالشها و تضادهایی همراه است. اما این عشق، در نهایت میتواند به انسان آرامش، معنا و رشد معنوی عطا کند. درک این عشق و تلاش برای نزدیکتر شدن به خداوند، میتواند زندگی فرد را به سمت نور و حقیقت هدایت کند. در این مسیر، سخنان بزرگان میتواند راهنمایی ارزشمندی باشد و ما را به عمق این عشق رهنمون کند.
مقالات مشابه
شکرگزاری یک عمل ساده با تأثیرات عمیق بر زندگی است که به افزایش خوشحالی، کاهش استرس، بهبود روابط...
آیا میخواهید رویاهایتان را به واقعیت تبدیل کنید؟ با این 4 تمرین ساده و کاربردی، قانون جذب را ب...
برای ثروت آفرینی، کتاب هایی هست که به شما کمک می کند که سریع تر به هدفتان در ایجاد ثروت و موفقی...
معمولا این سوال زیاد به وجود میاد که آیا ما میتونیم از طریق قانون جذب همسر و شریک زندگی دلخواه ...
خانه
کلوپ اَبَراِنسان ها
دوره های پیشرفته
فروشگاه
Label
بزن بریم !